تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
همچو شه نادان و غافل بد وزیر
پنجه میزد با قدیم ناگزیر
در این داستان
جهالت وزیر و پادشاا از یک جنس بود و هر دو غافل از قدرت تصرف پروردگار بودند
مسایل السلوک
انسان اهل باور به قدرت حق هیچگاه راضی به تعدی و تجاوز به حقوق کسی چیزی نیست زیرا ذاتی قدرتمند را ناظر بر اعمال خویش میبیند
شیدنا علی(رض) فرمود
اگر تمامی دنیا را به من دهند تا به ظلم از دهان مورچه ای پر کاهی را بگیرم امکان ندارد
پس تخطی از فرامین خداوند نشانه عدم باور به قدرت انتقام خدای متعال است
--------------------
با چنان قادر خدایی کز عدم
صد چو عالم هست گرداند بدم
ان هم با چنان ذاتی که در یک لحظه از نیستی صد عالم را بوجود می اورد
مسایل السلوک
خداوند خالق قدیمی است که تمامی مبتکران هستی تجلی ذات او هستند او از نیستی به هست می اورد
خالق هستی از عدم پدید اورد با تمامی مختصات متضاد و .....
------------------------
صد چو عالم در نظر پیدا کند
چونک چشمت را به خود بینا کند
اگر الطاف الهی شامل حالت گردد و چشم باطنی تو بینا شود
صد عالم غیبی میتوانی مشاهده نمایی و این مشروط به مقبولیت انسان است
مسایل السلوک
اگر ادمی فرامین الهی را با درک ملکوتی و عقلانی خویش عامل باشد و از دیانت ارثی و تقلیدی دور شود در نهایت مورد الطافش قرار میگیرد و دل او روشن به نور خدا میگردد و به تبع ان بجز از عالم محسوسات به عالم های نامحسوس تصرف می یابد
-----------------
گر جهان پیشت بزرگ و بیبنیست
پیش قدرت ذرهای میدان که نیست
اگر این دنیای مادی در دیدگاه تو بزرگ و عظیم است
بدان که در نظر حق ذره ای بیش نیست
مسایل السلوک
لذا اگر انسانی به مقام ولایت رسید وخدایی گشت چنین دیدگاهی پیدا میکند
و برایش دنیا بی ارزش و پست میگردد و زندگی سگفت انگیز مردان الهی از همین جنس است
هر چه عدم دلبستگی به ماده بود نشان از تعلق به حق است
و هر اندازه که تعلق به عالم ماده بیشتر است به معنی دوری از حقیقت است
--------------------
این جهان خود حبس جانهای شماست
هین روید آن سو که صحرای شماست
دنیای مجازی و مادی زندان روح شماست پس بسوی عالم معنا روید که محل تفریح و گشت و گذار حقیقی شماست
مسایل السلوک
جهان مادی مربوط به جسم است فیزیک انسان محکوم به فنا است انچه پاینده و باقیست روح ادمی است که هرگز نخواهد مرد و زنده جاوید است
روح نیازی به ماده ندارد و هر چه دلبستگی بیشتر ازار روان بیشتر
-----------------------
این جهان محدود و آن خود بیحدست
نقش و صورت پیش آن معنی سدست
جهان مادی دارای حد و مرز است و این دنیای مادی موجب حجاب معنا است
مسایل السلوک
انسان مادی فاقد این اندیشه است که چرا باید برای یک دنیای محدود اسیر شد
اگر تفکری باشد که خوراک و پوشاک و قدرت و ثروت و شهوت...
من دارای ابتدا و انتهاست
برای جهانی محدود این همه حرص چیست؟
و از این بدتر حجابیست که در تعلق دنیا حاصل میشود
-------------------------
صد هزاران طب جالینوس بود
پیش عیسی و دمش افسوس بود
موسی نبی علیه السلام انسانی الهی و اسمانی بود سلاح او قدرت ملکوتی هدیه شده از جانب خدای متعال است
هنگامی به جنگ دنیا میرود صدها فرعون مادی را فقط با اعجاز یک عصا در هم میشکند
مسایل السلوک
مولانا در ابیات بعدی به قیاس دنیای مادی و عالم معنوی میپردازد
و در تقسیم بندی کلی
هر ادمی فرعون صفت باشد یعنی مادی تر او انسانی ظاهرپرست است و اگر وی موسی صفت باشد او انسانی باطن گرا و معنوی است
-------------------------
صد هزاران نیزه فرعون را
در شکست از موسیی با یک عصا
این دو بیت
قیاس عالم روحانی و جسمانی است
عصا موسی و نیزه فرعون
طب جالینوس و نفس مسیحایی عیسی
-----------------------------------
صد هزاران دفتر اشعار بود
پیش حرف امییاش عار بود
مثال بعدی مولانا زیباترین است
صد هزار دیوان شعر شاعران در مقابل کلام الهی که بر قلب فردی امی بنام محمد (ص) ناز ل شد ننگ و عار بشمار می امد
مسایل السلوک
مولانا در این بخش جلیل به فرق عظیم امورات عقبایی و دنیایی میپردازد
قران دریای عظیم معانی از حلقوم انسانی اسمانی خارج میگردد مابقی کتب علیرغم بزرگ بودن محتوایی و معنایی در برابر این کلام نمیتوانند عرض اندام نمایند
بقول حافظ
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسله اموز صد مدرس شد
---------------------
با چنین غالب خداوندی کسی
چون نمیرد گر نباشد او خسی
با داشتن چنین خالقی قدرتمند اگر بنده ای حاضر به فنا در برابر فرامین او نباشد او از واقعیت خلقت بدور شده و همانتد خار و خس بی ارزشی است
------------------
بس دل چون کوه را انگیخت او
مرغ زیرک با دو پا آویخت او
قدرت خداوند انسانهای مدعی عقل و فراست و قدرتمند جسمی و مادی و علمی را چنان با قانون تقدیر خویش گرفتار میکند
مرغ زیرک اشاره به انسانهای صاخب اندیشه ابعاد مختلف میباشد
----------------------------------
فهم و خاطر تیز کردن نیست راه
جز شکسته می نگیرد فضل شاه
عقل معاش و زرنگ و کیس بودن مادی راه رسیدن به خدا نیست فضل پروردگار فقط شامل حال شکسته دلان است
مسایل السلوک
باید عنایت داشت که هدف خلقت وصال حق است و نیل به این مقصد در تبحر و زرنگ بودن دنیای مادی نبست
انانی که عقل معاش دارند و از عقل معاد بی بهره اند جایگاهی در اسمان نخواهند یافت انان حاکمان زمینند مردان اسمانی فقط به تواضع و انکسار عدم وصل و بندگی عاشقانه خالی از تظاهر و ریا و قلبی مملو از عشق و طلب الهی گشته اند
------------------------
ای بسا گنج آگنان کنجکاو
کان خیالاندیش را شد ریش گاو
در فتنه وزیر چه بسا عالمان و حاکمان و تاجران گرفتار شدند
چرا که عقل مادی داشتند و به ژرفای معنا نرسیده بودند
مسایل السلوک
نجات انسان به دو طریق امکان پذیر است
یا شاگردی انسان کامل ودوم به کمال فراست قلبی و عقل معنایی تا بازیچه دنیای پر از زرق و برق نگردد
------------------------
گاو که بود تا تو ریش او شوی
خاک چه بود تا حشیش او شوی
گاو چه کسی است تا تو مرید او گردی و خاک چه چیزی است تا تو علف خشک زمین شوی
مسایل السلوک
مولانا زبان تمثیل اوعالی است گاو مراد شهوت ادمی است حالا شهوت در تمامی ابعاد یعنی قدرت و ثروت و نفسانیت...
چرا باید ادمی اشرف مخلوقات اسیر نفس اماره باشد
خاک منظور تعلق انسان به تملکات مربوط به زمین است
ساختمانها و تملیکات کشاورزی و معادن ...
چیزی نیستند تا باطن ادمی را الوده خویش سازند
-------------------------
چون زنی از کار بد شد روی زرد
مسخ کرد او را خدا و زهره کرد
ان هنگام که زنی از انجام کار بد ندامت حاصل نمود خداوند اورا تغییر ماهییت داد و به ملکوت برد و به ستاره زهره تبدیل نمود
مسایل السلوک
این بیت اشاره به داستان هاروت و ماروت دارد
ان دو فرشته به نافرمانی انسانها معترض شدند خداوند فرمود انان نفس دارد شما هم اگر بودید گمراه میشدید
انان معصیت خویش را انکار نمودند و با ذات حق شرط گذاشتند اگر به انان شهوت دهد و به زمین بیایند الوده نخواهند شد
خداوند قبول نمود ان دو به محض ورود به زمین با زنی بسیلر زیبا برخورد کردند عاشقش شدند و تقاضای زنا کردند
زن گفت به شرطی که یا مشروب بخورید یا قتل کنید یا بر بت سجده نمایید
مشروب را قبول کردند به محض نوشیدن و سکر هم قتل کردند و بر بت نیز سجده کردند
زن مذکور توبه نمود خداوند او را به اسمان برد و وی در ملکوت به زهره مشهور گشت
و فرشتگان به کیفر اعمال خویش در چاه بابل تا قیامت سرنگون شدند
-----------------------------------
عورتی را زهره کردن مسخ بود
خاک و گل گشتن نه مسخست ای عنود
این بیت در جواب سوالی مطرح شده که چرا مولانا از کلمه مسخ استفاده نموده زیرا مسخ بلحاظ لغوی مذموم است
مولانا میفرماید اب وگل فیزیک ادمی مگر مسخ نیست چرا مسخ زنی نیکوکار ایراد باشد
----------------------
روح میبردت سوی چرخ برین
سوی آب و گل شدی در اسفلین
ادمی از تجمیع روح و جسم خلقت گردیده است اگر به روح بپردازیم و فرامین خدا را عامل باشیم به تعالی بعد روحانی خویش کمک کرده ایم
و اگر
به جسم مشغول شویم خویش را به سوی پستیها سوق داده ایم
مسایل السلوک
خداوند در قران میفرماید
فتبارک الله احسن الخالقین
پس مبارک است بر من خدا بواسطه این خلقت زیبا
اما در ادامه در سوره صافات میفرماید
فجعلناهم الاسفلین
پس قرار دادیم همین انسان را در نازل ترین جایگاه
و هر دو به افعال اختیاریه فرد مربوط است یعنی تقویت روح ادمی را روحانی کند و میل به حسم او را خاکی نماید
اللهم انی اعوذ بک من همزات الشیاطین
-------------------------
خویشتن را مسخ کردی زین سفول
زان وجودی که بد آن رشک عقول
ای انسان موجب و باعث سقوط خویش فقط خود هستی و لاغیر در حالی که شرافت تو در خلقت و ظرفیت ادمی در کسب معانی باعث حسادت اهل اسمان شده است
مسایل السلوک
خداوند در قران میفرماید
هر کس ضامن افعال خویش است قیامت هیچ کس به جای دیگری عقاب و پاداش نخواهد شد
پیامبر فرمود
انسان به همراه تعلق خویش حشر خواهد گردید
در روایات عرفانی این اعتقاد هست انسان در حین زندگی دارای یک چهره باطنی است یا مسخ حیوانی است یا چهره ای الهی دارد
گویند مریدی از بایزید تقاضای دعا نمود فرمود خداوتد ادمت کند
فرد ناراحت شد
شیخ کلاه خویش را بر سر وی گذاشت و تصرف معنایی در او نمود و وی را به بازار فرستاد
مرید به چهره مردم نگاه میکرد هرکسی را به شکل حیوانی مشاهده کرد
به شیخ مراجعه نمود و گفت چه جنگلی است این شهر همه جیوانات بودند فقط انسان ندیدم
تقاضا دارم دعا کنید فقط ادم بمانم
از دیو و دد ملولم و انسانم ارزوست
-----------------------
پس ببین کین مسخ کردن چون بود
پیش آن مسخ این به غایت دون بود
ای اشرف مخلوقات خوب ببین چگونگی تغییر چهره خویش را
مسخ باطنی بسیار خطرناکتر لز مسخ ظاهر است
مسایل السلوک
به نص صریح قران امتهای گذشته مسخ ظاهر شدند اما امت اخر زمان به دعای سید علیه السلام از مسخ فیزیکی نجات یافتند فقط در باطن تغییر چهره میدهند
خداوند در خصوص قوم موسی ع میفرماید
کونوا قرده خاسیین
ما به قوم موسی بواسطه اعمالشان فرمودیم
باشید بوزینه خوار شده
------------------------------
اسپ همت سوی اختر تاختی
آدم مسجود را نشناختی
ای ادمی چقدر در کسب علوم ظاهری تلاش کردی اما حقیقت خویش را که چرا مسجود ملایک شدی کشف ننمودی
مسایل السلوک
علوم ظاهری تبحر دنیایی است
مجتهد بودن پرفسور و مهندس و پزشک ...
بودن علوم مادی است
مزین شدن به تقوا و کشف حقیقت باطنی و اسمانی شدن کمال است
مولانا زیبا میفرماید
ای بسا عالم ز دانش بی نصیب
حافظ علم ان نی حبیبب
مستمع از وی همی یابد مشام
گر چه باشد مستمع از جنس عام
خیلی فرمایش زیبایی است و تلنگری است برای به خود امدن
زیرا کمال به تصرف علم دنیایی نیست حتی علوم حوزوی موجب تعالی نیست اگر فرد بدان عامل نباشد
----------------------------
آخر آدمزادهای ای ناخلف
چند پنداری تو پستی را شرف
مولانا با حسرت میفرماید
ای انسان تو از ادم ابوالبشر به دنیا امدی دور از مخاطبین و اعضای انجمن ادمی زاده حیوان که نیست
پس چرا افعال و کردار و پندار او حیوانی است
چرا باید شرافت را با پستی عوض نمود لذا نباید ادمی ملاک برتری خویش و دیگران را در علوم اکتسابی و تمکن مال بداند بلکه ملاک فضیلت تقوا و خداترسی است
گویند پیامبر هیچ وقت به صرف انکه پیامبر بود احساس برتری ننمود با کودکان و فقیران مجالست نمود
در روایت است هیچ کس نتوانسته بر ایشان در سلام کردن پیشی گیرد
----------------------
چند گویی من بگیرم عالمی
این جهان را پر کنم از خود همی
چقدر اسیر نفس هستی در تصرف دیگران
این نوع تفکر پستی است
مسایل السلوک
بشر در هر جایگاه اجتماعی که هست میبایست متوجه افات ان باشد
بسیلر خطرناک است احساس بزرگی بر دیگران درخت هر چه محصول بیشتری دارد متواضع تر میگردد
لذا باید متوجه بود که حایگاه فضیلت نیست گویند پیامبر در سفری خواستند غذا تهیه کنند هرکس کاری بر عهده گرفت حضرت فرمودند جمع اوری هیزم با من
صخابه گفتند شما استراحت کنید ما با افتخار همه کارها را انجام میدهیم
فرمودند ایا قیامت بار من را به دوش خواهید کشید من برتری در امورات اجتماعی بر شما ندارم باید به سهم خویش قسمتی از کار را بر عهده گیرم
-----------------------------
گر جهان پر برف گردد سربسر
تاب خور بگدازدش با یک نظر
چقدر این تمثیل مولانا در مذمت و افت مقامات دنیوی زیباست
میفرماید
اگر تمام کره زمین پر از برف گردد نباید برف بلحاظ تصرف کل زمین مغرور گردد و فکر نماید همه باید در خدمت وی باشند
زیرا خورشید با تابیدن همه ان برفها را اب و نابود خواهد کرد
مسایل السلوک
مقامات دنیا همه حکم برف را دارند و متزلزل و فانی
پس عاقل دلخوش به جهانی برف صفت نخواهد شد مکاسب دنیوی دست به دست شده و میشود و این مهم قانون دنیاست
--------------------------------
وزر او و صد وزیر و صدهزار
نیست گرداند خدا از یک شرار
مولانا در این بیت میفرماید
از رحمت الهی نا امید نشید
خداوند وزیر داستان و پادشاه ظالم یهودی که هر دو دستشان الوده به خون هزلران نفر بود به شرط توبه میبخشد
پس اگر تا حالا گرفتار منیت وکبر بودیم با هر میزان ومقدار گناه فقط کافیست به درگاه با عظمت وی توبه نماییم
انه هو الغفور الرحیم
-------------------------------
عین آن تخییل را حکمت کند
عین آن زهراب را شربت کند
قدرت خداوند مافوق همه قدرتهاست او خالق قدرت است
و هوالقاهر فوق عباده
ذات حق میتواند به صفت مبدل خویش تمام خیالات فاسد را به افکار حمیده تبدیل نماید
و زهر را تبدیل به شربت نماید
مسایل السلوک
انسان از درگاه خداوند رحمان هیچگاه نباید مایوس گردد
او مبدل است اگر ادم گناهکار اراده بازگشت نماید حضرت حق لطف و عنایت خویش به مهربانی با او معامله خواهد نمود
-----------------------------
آن گمانانگیز را سازد یقین
مهرها رویاند از اسباب کین
خداوند حکیم قادر متعال به صفت قاهر بودن خویش میتواند
شک و تردید را به باور و یقین تبدیل نماید و به جای کینه و عداوت در درونها تخم مهر و محبت جایگزین نماید
------------------------
پرورد در آتش ابراهیم را
ایمنی روح سازد بیم را
ذات یگانه حق ابراهیم خلیل را در اتش نمرودیان حفاظت نمود و انذار را سبب امنیت ارواح گردانید
مسایل السلوک
خداوند در قران فرمود
قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم
گفتیم ای اتش سرد شو ابراهیم را به سلامت بدار
-------------------------------
از سبب سوزیش من سودایی ام
در خیالاتش چو سو فسطایی ام
من از بی تاثیر کردن اسباب به اراده حق دچار حیرت شده ام و به اوهام خویش دچار سو فسطایی گشته ام
سوفطاییان حقیقت وجودی حسییات را متکرند
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 266
بازدید ماه : 483
بازدید کل : 14274
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
